خالد على پناه:
من يک سوال دارم. در شهر ما، يوتبورى، يک دفعه عبدلله مهتدى آمده بود و من شخصا ازش سؤال کردم. گفتم، نظرتان در رابطه با جنگ کومهله و حزب دمکرات چه بود؟ گفت: اين جنگ را منصور حکمت به ما تحميل کرد. اگر در اين مورد من اطلاع دارم، بالاخره در جلسات کميته مرکزى بودى. ميخواهم بدانم که اين چقدر واقعيت داره و آيا نظر شما در آن موقع در رابطه با جنگ کومهله و حزب دمکرات چه بود؟ و موضع عبدالله مهتدى چه بود؟
خيلى ممنون.
منصور حکمت:
جنگ را حزب دمکرات شروع کرد، در اورامان رفقاى ما را کشتند. عزيزترين کسان ما را که صورتشان از جلوى چشمان ما کنار نميرود. آن موقع من در کردستان بودم. در مقر کومهله، با رهبرى کومهله نشستيم و درباره چه بايد کرد صحبت کرديم. بحث اين بود که حزب دمکرات يک ضربهاى زده است، اگر ما اين حرکت را نديده بگيريم، اگر اين حرکت نظامى حزب دمکرات پاسخ نظامى از ما نگيره، حزب دمکرات حاکميتش را در مناطق آزاد کردستان، تثبيت ميکند، به اين معنى که آدم اجازه نخواهد داشت تبليغات کمونيستى کند. و اين چيزى بود که کومهله به آن گردن نميگذاشت. در نتيجه سياست بر اين شد که حزب دموکرات بايد جواب نظامى بگيره. اين تا اينجا.
در رابطه با موضع عبدالله مهتدى، من فکر نميکنم کسى بوده باشد در آن کوه و تپه که مخالف اين بوده باشد که حزب دمکرات بايد جواب نظامى بگيرد. منتهى اينکه چه جوابى بگيرد بعدها موجب بحثهاى وسيعترى شد. اتفاقا من نويسنده و پيشنهاد دهنده آتش بس يکجانبه بودم. بحث در مورد اين که اين جنگ کجا ميخواهد برود، موضوع بحثهاى بعدى شد. من يک نوشتهاى دارم در مورد ماهيت جنگ که بعدا به سياست رسمى تبديل شد در مقابل سياست «جنگ جنگ تا پيروزى» که عملا بطور ناخودآگاه بر اين دوستان و کميته مرکزى کومهله حاکم بود، اين سياست بر اين مبتنى بود که جنگ بايد به شکست نيروهاى نظامى حزب دموکرات منجر بشود. من در آن نوشته گفتم چنين چيزى غير ممکن است. گفتم که جنگ بايد به فرعى شدن تقابل نظامى ما منجر بشود، بطورى که بتوانيم کارمان را بکنيم. من طرفدار فرعى کردن جنگ وقتى که پيروزى کافى را به دست آورديم، بودم. بحث جنگ جنگ تا پيروزى را نقد کردم. چپروى نظامى را نقد کردم. اين سندش هست که به نظرم بايد همين روزها چاپش بکنيم (ميگذارمش در سايت روزنه ببينيد). بعدا رفيق ابراهيم عليزاده اين سياست را بعنوان سياست کومهله اعلام کرد. قطعنامههاى کومهله و بحثهايشان در جلسهاى که داشتند (و من بعدا شنيدم) کاملا خط نظامىگرايانه و چپروانه و تا نفر آخر بايد جنگ کرد، داشت. در صورتى که بحث من اين بود که اصلا اين کار را نبايد کرد. بحث من اين بود که وقتى اين تناسب قوا تضمين شد که حزب دمکرات نميتواند جلوى فعاليت ما را بگيرد، ما بايد جنگ را فرعى تلقى کنيم، يک نيروى معينى به آن اختصاص بدهيم که حزب دمکرات را کنترل کند و ما کارمان را پيش ببريم. اين را پيروزى دوفاکتو تعريف کرديم. مقالهاش هست. همه قبول کردند، همه «به به» گفتند و به خط رسمى تبديل شد. اگر عبدالله مهتدى گفته باشد جنگ کومهله و دمکرات را منصور حکمت به ما تحميل کرد، به نظر من بايد در خيلى چيزهاش شک کرد. من هنوز سختمه باور کنم اين آدم بتواند، کسى بتواند چنين چيزى بگويد. کميته مرکزى کومهله در اين مورد تصميم گرفت. اين جنگى بود که کومهله در آن سربلند بود.
در مقطع کنگره ششم من براى کنگره به آنجا رفته بودم. ولى قبل از کنگره بخاطر بمباران اردوگاه باعث شد که ما متفرق بشويم و نتوانيم کنگره را در آن مقطع در اردوگاه بگيريم. در جلسات کميته مرکزى کومهله در آنجا بود که من بخاطر اينکه انشعابى در حزب دمکرات صورت گرفته بود، پيشنهاد آتشبس يکجانبه به حزب دمکرات را مطرح کردم. عبدالله مهتدى، جواد مشکى و صلاح مازوجى به پيشنهاد آتشبس يکجانبه راى ممتنع دادند. ابراهيم عليزاده خوشبختانه استقبال کرد و من اين نوشته را نوشتم. سند اعلام آتشبس يکجانبه به حزب دمکرات و ايده آتشبس يکجانبه مال من است. و اين آتشبس را اعلام کرديم. در صورتى که سياست دوستان ديگر و سياست عبدالله مهتدى اين بود که اين آتشبس زودرس است، و ما بايد حزب دمکرات را به يک توافق استراتژيکتر و به يک همزيستى استراتژيکتر با خودمان بکشانيم. در نظر آنها اين آتشبس دادن يک امتياز ساده بود. من گفتم اين توهّم است. اين توهّمى بود که عبدالله مهتدى هميشه داشت: تقسيم استراتژيک کردستان بين دو حزب جنبش که الان هم رفته دنبال آن.
بحث آتشبس يکجانبه بحث من بود، بحث فرعى کردن جنگ بحث من بود. تحريک عليه آدمى که مال کردستان نيست الان ديگر حرفه اينهاست. اينها ميخواستند به بخش انشعابى حزب دمکرات آتشبس بدهند. بحث من اين بود که چه فرقى ميکند؟ چرا به بخش انشعابيش آتشبس ميدهيد و به جناح قاسملو آتشبس نميدهيد؟ بجاى اينکه با باصطلاح رهبرى انقلابى دوستى بکنيم و با جناح قاسملو جنگ، اين آتشبس را بايد به همه داد. من گفتم که الان موقعيتى است که ميتوانيم انشعابشان را، تفرقهشان را شاهدى بر ضعفشان بگيريم. اعلام کنيم پيروز شديم و جنگ را فرعى اعلام کنيم و جنگ را تمام شده اعلام کنيم و فقط بگوييم از خودمان دفاع ميکنيم. اسناد اين هست، خوشبختانه شخصيتهاى آن دوره همه زندهاند، اکثرشان، فکر ميکنم همهشان. آن جلسات که در زير زمينى در سليمانيه گرفته شد شهود زيادى داشت، اين شهود بعضىهايشان ممکن است در اين اطاق باشند. اين مسائل را بايد بگوييم. حقايق تاريخ کردستان صحه ميگذارد به اعتبار و حقانيت ما. اين را همهشان ميدانند. براى همين است که وقتى ميگوييم سند چاپ ميکنيم، ميروند به معلم چغلى ميکنند که آقا آقا اينها دارند سند چاپ ميکنند. ما سند چاپ ميکنيم چون اين اسناد حقانيت ما را نشان ميدهد.